loading...

💗*ماه_تیسا*💗

🎶دختری در من ساز امیدواری می نوازد🎶

بازدید : 224
چهارشنبه 29 مهر 1399 زمان : 0:39

ظرفا رو شستم در حال تمیز کردن فضای اطراف سینک بودم که چشمم به چند تا مورچه افتاد ...

دور و برشون رو تمیز کردم و با خودشون کار نداشتم و گفتم به هوای خرده غذای کنار سینک اومدن دیگه تا چند دقیقه دیگه می‌رن

چشمم افتاد به یکیشون که افتاده بود تو چند قطره آب که با هم تشکیل یه قطره گندله رو دادن که دریایی بوده واسه این کوچمولو لابد !

آب رو کنار زدم که به خشکی برسه دیدم خیر ! اصلا توان نداره بدبخت !

همونجور رو آبه ... یه پارچه کوچیک آوردم نوک پارچه رو آروم به کنار قطره آبِ گندله زدم جیک ثانیه کل آب جذب پارچه شد مورچه بدبختم جذب پارچه شد !

یواش با انگشتم برداشتم گذاشتمش رو کابینت !

جمع شده بود اندازه یه نقطه شده بود گفتم تلاشام نتیحه نداد مثل اینکه مرده !

دیدم یه پاش تکون خورد جیغ خفه‌‌‌ای کشیدم از سر فوران ذوق ! رفتم سرکارای دیگه م برگشتم دیدم دست و پاش رو باز کرده یکم تکون می‌خوره

دوباره رفتم اومدم دیدم بدنش رو دیگه جمع نکرده منتها به پشت افتاده در حال تقلا کردنِ برای برگشت

خواستم برش گردونم گفتم بیخیال شو بدتر می‌زنی لهش می‌کنی بذار خودش رو پیدا کنه

حواسم بود کسی اونجا رو یوقت دستمال نکشه !

دوباره اومدم با دقت نگاهش کردم دیدم انگاری واقعا سرحال شده و چند دقیقه بعد هم رفت خونشون :)

تنها کارِ قشنگی که امروز انجام دادم نجات این مورچه بود

ما بقی روز رو از

گند زنندگانیم

شمخانی در دیدار رئیس شورای مصالحه افغانستان مطرح کرد؛ آمریکابه‌دنبال ناامنی است/مقاومت؛راه مصون ماند
بازدید : 228
چهارشنبه 29 مهر 1399 زمان : 0:39

بازدید : 242
چهارشنبه 29 مهر 1399 زمان : 8:38

امروز شیفت صبح بودم ، وقتی رسیدم سرکار رفتم به بچه‌های شب کار سر بزنم که سه تایی شروع کردن به تعریف کردن در مورد شیفت شب بسیار شلوغی که داشتن ، یجوری که اصلا به هم مجال نمی‌دادن همزمان که یکی داشت تعریف می‌کرد اون یکی شروع می‌کرد ، تو حرف هم می‌پریدن ، سه تایی حرف می‌زدن نمی‌دونستم چی به چیه کی به کیه !

ث گفت خوب شد تو اومدیا ! دردامون مونده بود تو دلمون

ف اومد کنارم ایستاد مشتش رو باز کرد و گفت : ببین

نگاه کردم کف دستش یه تیکه از سمپلر ( ابزار آزمایشگاه ) شکسته بود داشت می‌رفت که به رئیس بگه شکونده

منم گفتم چیزی نمی‌شه نگران نباش

با بچه‌ها خداحافظی کردم و رفتم سرکارم و شیفت رو تحویل گرفتم که استاد اومد پایین و گفت سمپلر رو الان درست می‌کنم درستش کرد و گفت ببرم تحویل ف بدم ببینه و دیگه گریه نکنه گفتم چی ؟ مگه داره گریه می‌کنه ؟ چرا گریه می‌کنه ؟

غیرتی شدم !!!

رفتم طبقه بالا تو راه پله سوپروایزر رو دیدم گفتم : اصلا کارتون درست نیست یکی رو به گریه بندازین بالاخره پیش میاد

اون بنده خدام گفت : من ؟ بخدا کار من نبود

گفتم : با لحن خوبتر هم می‌شه تذکر داد به هر حال شما می‌تونستین نذارین اینجوری بشه

رفتم دیدم ف عین ابر بهار گریه می‌کنه انگار رئیس بهش گفته باید بخری بیاری ! بعد گفته نه چون اول زندگیته تو نخر من خودم می‌خرم اینم بهش بر خورده !!! گفته لحنش از اول تا آخر تحقیر آمیز بوده

رئیس بهش گفته : تو بیت المال رو شکوندی

خب ...

اینجا باید بگم که همکار ما نه از روی عمد بلکه سهوا باعث شکسته شدن سمپلر شده که کاملا طبیعیِ و ممکنِ پیش بیاد !

اما رئیس جان که انقدر بیت المال براشون مهمِ !

چطور زمانی که صبحانه صبح کارها دائما به غارت می‌رفت و آخرش یکی تحمل نکرد و رفت حراست و گفت دوربین آشپزخونه رو بازبینی کنن اول یکی از کارمندای پاتولوژی دیده شده که اومده کل تخم مرغ آب پز‌ها رو ریخته تو نایلون برده تو اتاقش ( جز تخم مرغایی که موقع آب پز شدن ترک برداشته بودن )

و همین رئیس محترم هم نون لواش‌ها و پنیرخامه ای‌ها رو برداشته !

اینا بیت المال نبودن نه ؟؟؟

فقط سمپلر بیت المال بوده؟

و اینکه طرف گفته باشه می‌خرم میارم دیگه واسه چی تحقیرش می‌کنی ؟

شمایی که سنت و تجربه ات چهار برابرش بود !

اصلا اهل بحثای سیاسی نبودم

اما ...

جدیدا تو خونه فقط حرفای سیاسی می‌زنم ! مامان ع می‌گه باید بیام بیمارستان ببینم تو با کی نشست و برخاست داری انقدر سیاسی شدی!

گفتم : با هیچکس ، می‌دونی که تاثیرپذیری ندارم

فقط دیدم باز شده و فلاکتی که اسیرشیم رو خیلی دقیق تر می‌بینم !

کلی حرف زدم در مورد رفتن و اشخاص و اوضاع و غیره و غیره و غیره

با چشمای گرد شده نگاهم کرد و گفت : یعنی این واقعا تویی که داری این حرفا رو می‌زنی ؟

گفتم : آره ... من ! ام.

ب ر ب ب
بازدید : 264
چهارشنبه 29 مهر 1399 زمان : 8:38

ظهر از سرکار اومدم

در حال ناهار خوردن بودم و همزمان تلویزیون نگاه می‌کردم رسید به شبکه آموزش داشت درس می‌داد ! رو پاورپوینتش نوشته بود

آسیب‌های اجتماعی : بچه‌های طلاق ، فقر ، بیکاری و ...

دوباره بادقت نگاه کردم و بادقت خوندم گفتم شاید اشتباه دیدم شاید نوشته طلاق ... اما دیدم نوشته بچه‌های طلاق !

بابا زود کانال رو عوض کرد ...

حالا منِ بچه طلاق آسیبِ اجتماعتم؟

نویسنده این کتابِ آموزشی دقیقا با توام !

ببین

شرم بر ذاتت !

و شرم بر تفکر و عقیده ات !

حاضرم تو همین 24 سالگی با تو آره همین الان با خود خود تو رو در رو بشینم از دستاوردهای زندگیمون بگیم و بنویسیم تا نشونت بدم هیچی نیستی و تفکرِ گندیده تو آسیبِ اجتماعیِ نه بچه طلاق !

بچه طلاقی که هیچ نقشی تو طلاق پدر و مادرش نداشته چه سرِ کلاسِ درس و چه اتفاقی این جمله تو رو بخونه تعجبی نکن که فکر کنه هیچی نیست ! فکر کنه بدِ ! اگر بشه آسیبِ اجتماعی باعثش فقط تویی !

آسیب بچه طلاق برای اجتماع رو هم رده با بیکاری در نظر گرفتی؟

باشه ...

شرم بر تفکری که پرورش می‌دی

موفق باشی!

#حالم داره بهم می‌خوره

دِ تو باعث می‌شی بچه طلاق مجبور شه همه جا طلاق پدر مادرش رو پنهون کنه تو باعث می‌شی خجالت بکشه فکر کنه خطا کرده که شده بچه طلاق هیچ فکر کردی دیدگاهی که می‌سازی چه جهنمی‌می‌شه برای بچه‌های طلاق ؟

که بعد یکی بی شرمانه پیدا بشه بیاد تو وبلاگ منِ بچه طلاق بدون اسم کامنت خصوصی بذاره و هر اراجیفی از دهنش در میاد و هر اراجیفی که لایق خودش و خونوادشِ رو نثار من ! کنه ... تو داری این قبیل آدما رو می‌سازی ...

می‌فهمی‌؟؟؟

ب ر ب ب
بازدید : 162
دوشنبه 27 مهر 1399 زمان : 1:39

شد سیزده روز

نه به مامان زنگ زدم

نه پیام دادم

فقط سه بار پیام داده که جواب ندادم

کی فکرش رو می‌کرد !؟!

#بازهم تَب و گرگرفتگیِ عصبی!

یروزی یه دختری داشتی حاضر نبود یه روز دوریتو تحمل کنه ، گمش کردم ... تو ندیدیش؟

بازی والیبال پارت هجدهم
بازدید : 240
دوشنبه 27 مهر 1399 زمان : 12:39

دیروز رفته بودیم باغِ دایی

داشتیم با زندایی در مورد قیمت‌ها و وضعیت زندگی حرف می‌زدیم گفتم : می‌بینی توروخدا زندایی؟ تو چه سنی هستیم و چه وضعیِ؟ جوونیمون قشنگ داره می‌سوزه

گفت : نههههه عزیزم ، ببین شما که خوبین چون هنوز چیزی رو شروع نکردین که توش بمونین ! ماها که شروع کردیم و تو خرج و مخارج خیلی چیزا موندیم وضعمون خوب نیست

یه نگاهی بهش کردم و گفتم : زندایی ... مشکل ما اینه که اصلا نمی‌تونیم چیزی رو حتی شروع کنیم🙃

لبخند تلخی زد و سکوت کرد ...

ده سفارش امام رضا ع

تعداد صفحات : 1

آمار سایت
  • کل مطالب : <-BlogPostsCount->
  • کل نظرات : <-BlogCommentsCount->
  • افراد آنلاین : <-OnlineVisitors->
  • تعداد اعضا : <-BlogUsersCount->
  • بازدید امروز : <-TodayVisits->
  • بازدید کننده امروز : <-TodayVisitors->
  • باردید دیروز : <-YesterdayVisits->
  • بازدید کننده دیروز : <-YesterdayVisitors->
  • گوگل امروز : <-TodayGoogleEntrance->
  • گوگل دیروز : <-YesterdayGoogleEntrance->
  • بازدید هفته : <-WeekVisits->
  • بازدید ماه : <-MonthVisits->
  • بازدید سال : <-YearVisits->
  • بازدید کلی : <-AllVisits->
  • کدهای اختصاصی