صبح بدون هیچگونه دخل و تصرف سروصدای بقیه در خوابم دقیقا 9:45 دقیقه بیدار شدم ! یجور لحاف رو پرت کردم کنار و پریدم انگار زیر آوار مونده بودم ! به فنای عظمیواصل نگردی من! زهرمار بگیری ... خب ؟
به خونواده میگم یه اهمیاوهومیسری صدایی در بیارین از خودتون من بیدار شم خب ... الان وقتِ مهربون شدن نیست که مثل همیشه بتوپین به هم منم بیدار شم خب :)
خب من! واقعا خسته ام الان برگردم به رختخواب قطعا بازم میتونم بخوابم ! این روزها حواسم هست که مثلا شیفت شب بیمارستانم آلارم رو میذارم 4 صبح که واسه نمونههای ران صبح جا نمونم بعد بیدار میشم میبینم 3:56 میخوابم و دقیقا اون 4 دقیقه رو خوابم میبره و 4 با صدای آلارم از خواب بیدار میشم ! قبلا من! اینجوری بودم ؟ نه باباااااا قبلا اصلا چرت بلد نبودم بزنم:/ واقعا ... درک نمیکردم چجوری چرت میزنن ... الان دلتون نخواد تکیه بدم به صندلی هم میتونم در حد 5 دقیقه چرت بزنم !
چون قبلا سر یسری چیزا محدود شدم ...
الان حتی از محدود کردنِ خودم توسط خودم متنفرم ! اینکه بخوام یوهو همه چی رو بذارم کنار و مثلا یه گوشی معمولی بگیرم دستم که سمت مجازی نیام تا بیشتر درس بخونم یا یکسری حذفیات رو از بیخ و بن وارد زندگیم کنم بدم میاد ... هر چند خونواده من عاشق این سبک زندگی هستن ... خداروشکر پیشرفتای چند سال اخیرم خیلی از زورگوییها و روشهای نادرست این چنینیه خونواده رو کنترل کرده که خب واقعا خوبه تو همچین خونواده سخت گیری این همه استقلال و آزادی به دست آوردن کار هر کسی نیست:)
بیشتر به خودکنترلی اعتقاد دارم یعنی همه امکانات برام فراهم باشه اما من با کنترل کردن خودم اولویت بندی کنم و بدونم سمت چه چیزایی باید کم برم و سمت چه چیزایی زیاد برم این قشنگه ...
غیرفعال کردن اکانت و حذف اپها و غیره تو زندگی من منتفیِ ... یا مثلا مثل دوستم بازی که تا مرحله 300 رفتم رو حذف و کن فیکون کنم و بگم وقت درسِ ! خب که چی ؟ انقدر سخته کنار گذاشتن ؟ صلاح خویش خسروان دانند ولی من مخالفِ حذف کردنهای از بیخ و بنم !
تا چند روز دیگه واسه اولین بار عضو واتساپ میشم برای گرفتن لینک کلاس آنلاین و به بابا گفتم سیم کارت جدا واسه واتساپم بخره چون واتساپ فقط میشه واسه مصارف درسیم !
باید کادوی قبولی دانشگاه دخترخاله جون رو هم بخرم و ببرم دم خونشون بهش بدم ووو تو یه مورد هم مامان ع بهم اعتراض داشت که وارده و اونم باید حل کنم ووو محو نشدنِ لبخندی که جدیدا همش رو لبای بابام بخاطر من نقش میبنده هم بازم با منه :) ووو یوخوده انرژی مثبت هم باید پاشش کنم تو بیمارستان بی روحمون واسه همکارای خسته ام امشب خوراکی میبرم ووو اتاقم همچنان تمیزِ ( واااو واقعا غیرقابل باورِ این همه مدت همچنان مرتب و منظم ) ووو هوا رو نگممممم عااااالیییییییی دیروز همش بارون بود اصلا کیف کردماااااا کیییف وای من بانک خون بودم بانک خونم پنجرههای بزرگ داره کرکرهها رو کنار زده بودم ووو بارون تند و تند میخورد به شیشه منم نشسته بودم رو صندلی از دیدن بارون و شنیدن صداش لذت میبردم عمیقا ... الانم هوا یکمیسردِ و ابری بازم عاشق این هوام :)
دیروز باز دوباره اون حرفا رو گفتم و گفت عادت کردی هر دو هفته یبار اینا رو تکرار کنی😂✌ #عصبی_کنندگانیم!
یوخوده جدیت اوشون رو در نوردیده بود که گرخیدیم :/ ولی خوب بود در هر صورت لایک ایت !😊
بابا رفته قرص ویتامین دی 50,000 بخره زین پس هر دو هفته یکبار یک عدد #مصرف_کنندگانیم!
قربون وزن ثابتم برم ! البته اونقدری که من دوندگی دارم دونده دوی ماراتون نداره ! خدایا من افزایش وزن رو بیخیال شدم تولوخدا کم نشم همین قدر ما را ثابت نگه دار آمین :/
ملالی نیست و حالمان خوب است
خدایا شکرت❤🌱
#و همچنان عکس نقاشی به سبک کوبیسم است که عاشقشم باشد روزی خودم بکشم و عکس کارای خودمرو بذارم :)